درحالی ک خوشحال و شاد خندون بودم از اینکه دیگه اون دوره ی مدیریت خانواده ها گذشته تصمیمیات با خودمونه کرونای لاناتی اومد و باعث این شرایط پیچیده شد!
حالا ک کل جسارتمو جمع کردم و اول خودمو بعد مهدی رو و بعد خانوادمو قانع کردم ک اگ نمیشه عقد بگیریم حداقل محرمیت بخونیم!! تازه داستان اصلی شروع شد
یکسره باید دنبال هماهنگ کردن این و اون و جمع کردنشون دور هم و پرسیدن نظراتشون باشم. چون پدر شرط کرده ک محرمیت فقط بعد از مشخص کردن همه چیز و انجام توافق اصلی! و این محل اختلاف من و مهدی اِ چون بشدت اختلاف فرهنگی داریم و تا اینجا سعی کردیم تمام قد خودمونو خم کنیم برای هماهنگ شدن و همراه شدن باهم.اما آیا الان فشار و تصمیم گیری خانواده ها باعث شکستن این نهال نمیشه؟
از اول انتظار چالشی شدن بحث رو داشتم توی این موضوعات ولی صحبت از راه نزدیک با بله برون مجازی خیلی فرق داره! تفاوتش هم توی اینه ک الان فشار این تصمیم گیری روی منم هست در صورتی ک باید بین خانواده ها میبود فقط و استرسش لازم نبود منو درگیر کنه:(
عجیب غریب شده همه چیز. بقول تکتا من میخوام فقط کنار بشینم و تماشا کنم.نیمخوام خودمو وسط این بحث بکشونم! الکی اذیت بشم.
اونم وقتی انقدر اضطرابم بالاس ک مث دیوونه ها با کوچکترین بحثی بین خودمون همش حس میکنم نکنه دیگه منو نخواد.نکنه جدی نیس.نکنه دلسرد شده
علاقه و دلبستگی همیشه سختی هاشو همراهش داره
فقط قوی باش
درباره این سایت